٭ اين حقيقت است که از دل برود هر آنکه از ديده رود ... کمتر کسی هست که « سياوش » رو نشناسه. خواننده و آهنگساز بزرگی که همه ما خاطرات قشنگی از آهنگها ی اون داريم.
به نظر من اين يک حقيقت نيست و نديدن دليلی برای از ياد بردن و فراموش کردن نميشه. اگه نسبت به کسی اين حس رو پيدا کنيم که چون مدتی اونو نديديم ديگه اون احساس قبلی رو بهش نداريم بايد به دوستيمون شک کنيم.
وقتی دو نفر با هم دوست ميشن حتما نقاط مشترکی وجود داشته که اين ارتباط رو بوجود آورده و اگه اين دوستی بر مبنای شناخت و درک متقابل طرفين پايه گذاری بشه ، نه تنها دوری و نديدن بلکه خيلی از اختلاف نظر ها و مشکلات هم نميتونه اونو از بين ببره.
حتی اگه به سفر دوری بريم که برگشتنمون چند سال طول بکشه ، باز هم اون دوستی ميتونه به همون قشنگی سابق باقی بمونه. دوری و نديدن ميتونه باعث بشه که بيشتر قدر دوستيمونو بدونيم و از به خاطر آوردن لحظات شادی که با هم بوديم ، لذت ببريم و به دوستيمون افتخار کنيم. به اين اميد باشيم که اين دوری هر چه زودتر تموم بشه و برای ديدن دوباره لحظه شماری کنيم. به اين اميد باشيم که باز هم ، دست در دست هم ، در يک روز پائيزی در کوچه خاطراتمون قدم بزنيم و صدای خش خش برگهای زرد رو زير پاهامون بشنويم.
می خوام بگم:
سياوش جان ، اين يه حقيقت نيست ...