٭ چند روز پيش يه ايميل برام فرستاده شد که بی اختيار يه فرياد بلند کشيدم. خوشبختانه تنها بودم و بچه ها رفته بودن بيرون.
جريان از اين قراره که بعد از آخرين سفرم با ناتيلوس وقتی وضعيت دريا رو بحرانی و شکوفائی و ازدياد ناگهانی عروس دريائی رو ديدم ، با کارشناسان خارجی مکاتبه کردم و با راهنمائی اونا که يکی در استراليا و يکی هم در برزيل بود به نتايج جالبی رسيدم. کارشناس استراليائی يه سايت تخصصی در زمينه عروس دريائی طراحی کردش و اسم من هم به عنوان يکی از همکاران در رديف دوم بود. پنج تا از عکسهای عروس دريائی رو هم که واسش فرستاده بودم اونجا گذاشت. يه مقاله هم نوشت و اونجا هم اسم من رو بعنوان همکار اول در نوشتن اين مقاله عنوان کرد. البته قبل از همه اينکارها با يه ايميل به من اطلاع داد که اجازه می دم که از مطالعاتم استفاده کنه يا نه. من هم گفتم کاملا آزادی که هر چی می خوای استفاده کنی.
چقدر تفاوت بين خارجی ها و همکارهای ايرونيم هست. نمونش همين رئيس محترم من که بدون اينکه اطلاعی به من بده گزارشاتی رو که بصورت شفاهی از پيشرفت کارم بهش داده بودم رو به اسم خودش ارائه کرد و حتی در مصاحبه ای که با تلويزيون داشت همه چی رو به اسم خودش تموم کرد. وقتی برگشتم و اين خبر رو شنيدم بد جور داغ کردم و از روز اول برگشتنم تا بحال هر چی می پرسه که ادامه کارم به کجا رسيده ديگه بهش هيچی نمی گم. فکر کنم به عقل ناقصش رسيده که کار ناجوری انجام داده و بقول معروف اين روزها داره ماله کشی ميکنه و می خواد يه جورائی اشتباهش رو جبران کنه. دو روز پيش يه گزارش مختصر نوشتم و برای تهران فرستادم. قيافش بدجوری رفت تو هم. فکر کنم به اين خاطر بودش که اسمی ازش در گزارشم نبود و حالا بايد در تهران جواب بده که « تو که می گفتی خودت اينکار ها رو کردی ، ولی اين گزارش که به ادارات کل هم رونوشت شده رو کاپيتان نمو نوشته». کاش اون لحظه اونجا بودم و قيافش رو با صورت کش اومده می ديدم. ولی خوب اشکال نداره. تعريفش رو خواهم شنيد.
فکر کنم اشتباه از من بود که بهش اطمينان کردم و صادقانه همه چی رو بهش گفتم. اينم يه تجربه شد برام که در برخوردم با اطرافيانم بيشتر محتاط باشم. همه تو کارهاشون صادق نيستن.