٭ نمی دونم شما هم به شور بودن چشم بعضی ها معتقدين يا نه. برای من که اين موضوع جا افتادش. قضيه از اين قراره که يکی از بچه های خونمون اينجوريه. من قبلا حرف دوستامو در موردش باور نمی کردم و هميشه می گفتم: بابا اينقدر خرافاتی نباشين. تا اينکه بالاخره واسه خودم اتفاق افتاد.
يه بار به يکی از دوستام که ماشين خريده بود گفت: حال می کنی ديگه ، غروب با دوست دخترت ميری کنار دريا و از اين حرفها. باورتون نمی شه که به محض خارج شدن از اداره سر پيچ دو تا از تايرهاش ترکيد. تايرهاش تيوب لس بود. داشت ديوونه می شد.
دوشب پيش نشسته بودم تو اتاق و داشتم با Power point گزارش رو آماده می کردم. بچه ها هم تو اتاقم نشسته بودن و مشغول چای خوردن و جک تعريف کردن. يهو سر و کلش پيدا شد. نشست و زل زد به مونيتور و بعد گفت: کاپيتان کارت درسته ، عجب چيزی ساختی. بهش گفتم: نه ، چيز ساده ای هست ، اگه بلد باشی می بينی که کار آسونيه. به محض اينکه پاشو از اتاق گذاشت بيرون ، کامپيوترم شروع کرد به ريپ زدن. چند تا از برنامه هام قاطی کرد. وضع به قدری فجيع بود که به زور ويندوز رو تونستم اجرا کنم.
ديروز مجبور شدم تموم برنامه ها رو دوباره نصب کنم. يه روز کامل وقتم هدر رفت.
امروز هم تو اداره داشتم با Excel نمودارها رو آماده می کردم. اومد بالا سرم واستاد. وای خدا ، با هر کليک برنامه هنگ ميکرد. خواستم يه چيزی بهش بگم ، هر چی دنباله يه جمله مناسب گشتم پيدا نکردم. کامپيوتر رو بيخيال شدم تا بره بيرون. بعد از رفتنش دوباره کارم رو شروع کردم و ديدم ديگه مشکلی ندارم.
فکر کنم بايد يه چشم زخم به خودم آويزون کنم. وگرنه با وجود اين آقا فکر نکنم بتونم به موقع به کارهام برسم.