-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

2.23.2003

٭ امروز نزديکای آخر وقت اداری يه جلسه عمومی در حضور تموم همکاران اداره برگزار شد. دستور جلسه هم در همون اول بوسيله رئيس اداره گفته شد. تشکر و قدردانی از زحمات شبانه روزی و بيدريغ يکی از همکاران اداره که در شش ماه دوم سال عليرغم در دست داشتن دو پروژه سنگين ، تحقيق و مطالعه يه سوژه جديد رو هم انجام داد و تلاش اون منجر به شناسائی عروس دريائی موجود در منطقه شد و همچنين بعد از تماس با محققين خارج از کشور ، علاوه بر اضافه شدن اسمش در ليست همکاران يه سايت اينترنتی در يکی از دانشگاههای استراليا ، موجب شناخته شدن مرکز تحقيقات اينجا در محافل علمی دنيا شد. بعلاوه در پروژه ای که توسط ايالات متحده در دست اجرا قرار گرفته ، قرار شده که بعنوان کارشناس همکار از کشور ايران همکاری داشته باشه.
اين چيزها در بين همکاران ما در سراسر ايران شايد يکی از بزرگترين آرزوها باشه که بالاخره در سطح بين المللی مطرح بشن و برای ادامه کار و حتی امکان کاريابی در خارج از کشور يکی از بهترين امتيازات به حساب مياد و همه از اهميت اون با خبر هستن.
در پايان جلسه هم يه لوح يادبود و تقديرنامه ای که به همين منظور آماده شده بود به اون اهدا شد و در ميان تشويق و نگاه تحسين آميز همکاراش اون لوح رو گرفت و به گفته رئيس مرکز يه تشويقی درج در پرونده هم براش صادر شد.
اينها براش اصلا اهميتی نداشت ، مهم براش راضی بودن از نتيجه بی خوابيها ، گرسنگيها و تلاشی بود که با يه عشق خاصی انجام داد و شايد بهترين هديه براش همون مطرح شدن در سطح بين المللی بود. بعد از گرفتن لوح تقدير ، هنگامی که به جای خودش برگشت و نشست به اين فکر کرد که ايکاش در همه زمينه ها ، مخصوصا در زمينه های عاطفی هم به همين خوبی عمل می کرد و حالا وقتی به گذشته نگاه ميکنه يه احساس رضايت کلی در خودش حس می کرد. اين موفقيت ها در کنار شکست هائی که داشت ، براش خيلی کوچيک به نظر اومد.
اين شخص کسی نبود جز کاپيتان نمو ، کاپيتانی که به عقيده همکاراش چند روزيه که بدجوری معصوم و گوشه گير شده و ديگه اون شادابی قبلی رو نداره.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home