-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

2.25.2003

٭
ديروز کاپيتان کشتی افسانه ای من ، ناتيلوس ، اومده بود پيشم. خيلی از ديدنش خوشحال شدم و مدام سراغ بروبچه های کشتی رو می گرفتم. در متن قبلی هم يکی از دوستام از ناتيلوس اسم برد. يادم اومد که هنوز عکس اين کشتی خوشگل رو تو وبلاگ نگذاشتم و واقعا جاش اينجا خاليه. اين هم عکس کشتی عزيزم. می بينين چقدر قشنگه. خلوتگاه من دقيقا جلوی اون و همونجا که در نوکش چراغ ديده ميشه هست.
يادمه آخرين باری که با اون به دريا رفتم به يکی از دوستام قول داده بودم که حتما هر شب به يادش باشم. وقتی برگشتم ديدم هر شب يه ايميل زده و تهديد کرده که اگه به يادم نباشی ، من می دونم و تو.
يه بار هم وقتی از مرخصی برمی گشتم ، از تو هواپيما ديدمش که مثل هميشه با ابهت و زيبائی هميشگيش در خليج لنگر انداخته بود. تماشای اون از اون بالا خيلی برام لذت بخش بود. حالا هم خيلی دلم براش تنگ شده و آرزو می کنم هر چه زودتر بهش ملحق بشم تا باز هم مثل گذشته شبها رو با هم تا صبح بيدار بمونيم و به صدای امواج دريا که آرامش خاصی در اون نهفته هست گوش بديم. باز هم پای درددل و حرفهای هم بشينيم و از لحظه لحظه با هم بودن لذت ببريم.



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home