-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

4.29.2003

٭ يـك دوسـت قديمـي …
ديروز درحال تايپ يه متن براي همكارم بودم كه يه صداي آشنا رو از پشت سرم شنيدم. صدائي كه مدتها بود نشنيده بودم و در گذشته از شنيدنش سير نمي شدم. باورم نمي شد. انتظار ديدن هر كسي رو داشتم بجز اون. تا چند دقيقه مغزم كاملا فلج شده بود و حتي بعد از احوالپرسي و رفتنش مدتي هاج و واج مونده بودم و نمي تونستم اين برخورد غير مترقبه رو تحليل كنم.
دوست عزيزي كه من رو غافلگير كرده بود ، از همكلاسيهاي سابقم در دانشگاه بود. شاگرد اول كلاس و دانشكده و گل سر سبد همه بچه هاي رشته بيولوژي. تموم اساتيد روي اون و پشتكار قابل تحسينش در كارهاي علمي و درس حساب خاصي باز كرده بودند. ياد نمونه برداري در زمان دانشجوئي افتادم كه در اون لحظات همه چيز رو و حتي خودش رو هم فراموش مي كرد و چنان مشتاقانه و با علاقه كار ميكرد كه تعجب من رو هم بوجود مياورد. روزهاي زيادي رو دو نفري در آزمايشگاه روي شناسائي و كالبد شكافي جانوران گذرونديم و هميشه هم خوردني مورد علاقه اون كه شكلات بود رو به همراه داشتيم. در تمام اردوهاي علمي هم به ترانه مورد علاقمون گوش مي داديم (The lady in red). اين در واقع اسمي بود که من براش در نظر گرفته بودم.
براي نمونه برداري به اينجا سفر كرده بودند و من هم در عملياتشون شركت كردم. باورم نمي شد كه گذشت زمان اصلا تو روحيه كاريش تاثير نگذاشته باشه. هنوز هم همون همكلاسي پر انرژي ، نكته بين ، خستگي ناپذير و دوست داشتني سابق بود. پيشرفت كاريش به قدري بود كه نمونه هاي جانوري رو از خارج براي شناسائي براش ارسال ميكردند.
وقتي خبر نامزدي و ازدواج در چند ماه آينده رو بهم داد ، بينهايت خوشحال شدم. براي اين دوست خوبم آروزي موفقيت بيشتر در كارهاي تحقيقاتيش دارم و اميدوارم كه در نهايت خوشبختي زندگي جديدش رو شروع كنه.
ياد و خاطره دوستم تا ابد و تا لحظه مرگ هميشه و همه جا با من خواهد بود. اين دوستم يكي از اولين ها برام بود. يكي از اولين هائي كه هميشه به ياد آدم مي مونه.



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home