٭ اولين روز کاری در سال ۸۲ بسيار جالب بود. حال و احوال کردن و تبريک سال نو از داخل سرويس اداره شروع شد. ميز کارم مثل اتاقم متروکه شده بود. با وسواس خاصی تميزش کردم. وقتی پشت ميزم نشستم احساس کردم که چقدر دلم برای ميزم و محتويات کشوهای اون تنگ شده. تموم پرونده ها رو در آوردم و برای فردا کارها رو به ترتيب چيدم. اين اولين بار بود که رو ميزم کار ناتموم نداشتم و نامه ای نبود که مجبور بشم بلافاصله جوابش رو آماده کنم. از اين اتاق به اتاق ديگه. از اين همکار پيش همکار ديگه. خلاصه امروز فقط بگو و بخند داشتيم و يه جو فوق العاده صميمی در اداره حاکم بود که کمتر ديده بودم.
دوستان غواص رفته بودن ماموريت. وقتی برگشتن يه مهمون عزيز رو که تعريفش رو خيلی شنيده بودم همراشون بود. مهمون گرانقدری که ايرونی هست ولی در فرانسه اقامت داره. يه عکاس و غواص حرفه ای که تا بحال چندين بار برنده بهترين عکس زير آب در دنيا شده. يه دوربين فيلمبرداری همراش بود که فقط تو فيلمها ديده بودم. وقتی قيمتش رو گفت چشام گرد شد. سی هزار دلار. لنز خاصی داشت که کلا در دنيا ده تا ازش ساخته بودن. قراره امشب يا فردا برم پيشش و عکسها و فيلمی که از سواحل مرجانی اينجا گرفته رو ببينم.
مثل همه دوستای ديگه که وقتی بعد از مدتی اداره نبودن به محض ورود به امور مالی ميرن و از وضعيت حقوقی سوال ميکنن ، من هم رفتم اونجا. به شوخی گفتم چند تا چک دست مردم دارم ، کی حسابها رو پر می کنين. با خنده گفتن پس منتظر برگشت خوردن چکها باش چون اوضاع مالی خيلی خرابه و از پول خبری نيست. توی يه ليست متوجه شدم که يه اشکال کوچيک در يکی از اسناد پروژه باعث شده که کلی از مزايای انجام پروژه برای من و همکارم در اين پروژه حذف بشه. بعد از تماس با تهران فهميديم که اون آقای محترم اون برگه رو اشتباهی فرستاده و حق کارشناسی من در اون پروژه بجای ۱۹۰۰۰۰ تومن به ۷۰۰۰ تومان رسيده. خلاصه با کلی کلنجار درستش کرديم.
حالا که به برنامه کاريم در سال جاری نگاه ميکنم ميبينم که کلی ماموريت بايد برم که احتمالا بيشترشون دريائی هست. يه تماس هم با ناتيلوس داشتم. الان در لنگرگاه يکی از بنادر زيبای جنوب خوابيده و تا دو هفته ديگه مياد پيشم. چقدر دلم براش تنگ شده. چقدر دلم برای صميميت دريا تنگ شده. ديدن دريا از ساحل چندان لطفی نداره. بايد بری وسط دريا ، جائی که تا چشم کار ميکنه فقط آب باشه. بعد بشينی به صدای امواج گوش کنی. به چيزی جز شنيدن صدای اين امواج ، نسيم ملايمی که بوی دريا رو داره و مرطوبه و صورتت رو نوازش ميکنه ، تکونهای ملايم کشتی که گهواره رو به يادت ميندازه توجه نکنی. غرق اين همه زيبائی بشی و شب رو به اين اميد بخوابی که فردا شب هم مهمون اين همه زيبائی ، صفا و صميميت دريا باشی که نظيرش در جائی ديده نميشه.