-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

4.25.2003

٭ شايد استفاده از بعضی از واژه ها در متن قبلی اين ذهنيت رو بوجود آورده که نويسنده اون از روی احساس و يه نفرت که بقول يکی از دوستان روی ديگه عشق هست و تموم وجودش رو پر کرده اون رو نوشته.
بايد بگم قبول دارم که که طرف ديگه عشق نفرت هست ولی منظور من از نوشتن اون متن تنها اين بوده که در برخورد با اين قبيل مسائل بهترين راهکاری که ميشه در پيش گرفت چيه. غصه خوردن که نتيجه يه برخورد احساسيه يا يه برخورد منطقی.
گيرم که بعد از يه شکست عشقی بشينيم شب و روز غصه بخوريم. کاری که خيلی ها و از جمله خودم انجام میدم. آيا فايده ای داره؟ آيا با ناراحتی و محروم کردن خودمون از خيلی چيزها ، مشکل حل ميشه؟
من ميگم بايد فکر کنيم و ببينيم که نتيجه اين ناراحتی و غصه خوردن ما چيه. در حاليکه ما داريم پدر خودمون رو در مياريم اون يارو الان داره چيکار ميکنه. اون اگه برای ما و احساسمون ارزش قائل بود ، هرگز کار به اينجا نمی کشيد. حالا که همه چيز تموم شده ما بايد چيکار کنيم. با کمی تفکر و تلقين بعضی چيزها ميشه اون شکست رو توجيه کرد. يادآوری خاطرات گذشته ، درسته که دردناکه ولی آيا هميشه و همه کس بعد از يادآوری اون خاطرات تموم ناسزاهای عالم رو نثار شخص مورد نظرشون می کنند؟
نه ، قطعا اينطور نيست. هر چند که اون شخص قدر محبت بی دريغ ما رو ندونست ، خيلی ها بعد از به ياد آوردن اون و خاطراتش ميگن: هرجا که هست خدا نگهدارش باشه و شايد بهترين ها رو براش آرزو کنند. البته همه اينجور نيستند و ترجيح ميدن که عقده دل خودشون رو با نثار کردن يه سری بد و بيراه خالی کنند.
نکته ديگه:
احساس هميشه و همه جا با ما هست و هرگز نميشه چشم احساس رو بست. به قول يکی از دوستان عشق و دوستی که بر پايه احساس نباشه دوامی نداره و پايدار نيست. اگه احساس رو از زندگی حذف کنيم ، زندگی غير قابل تحمل ميشه و شکل ديگه ای به خودش ميگيره. ما انسانها دلمون می خواد که دوست داشته باشيم و دوستمون داشته باشند. چه خوبه که کسی رو دوست داشته باشيم که اون هم صادقانه دوستمون داشته باشه. به اميد اونروز ...



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home