-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

5.07.2003

٭ میدونم همه شما دوستهای خوبم شعر کوچه فریدون مشیری رو شاید بارها و بارها شنیده یا خونده باشین .
یه روز ، شعری که نمی دونم شاعرش کیه از یک دوست به دستم رسید که در جواب اون شعر کوچه سروده شده . متن اون شعر قشنگ اینه :
بی تو طوفان زده دشت جنوبم ،
صید افتاده به خونم .
تو چه سان می گذری ،
از حال درونم .
بی من از شهر سفر کردی و رفتی ،
بی من از کوچه گذر کردی و رفتی .
قطره ای اشک درخشید به چشمان سیاهم ،
تا خم کوچه به دنبال تو گردید نگاهم .
تو ندیدی ،
نگهت هیچ نیفتاده به راهی که گذشتی .
چون در خانه ببستم
دگر از پای نشستم .
گویا زلزله آمد ،
گویا خانه فرو ریخت سر من .
بی تو ، من در همه شهر غریبم .
بی تو کس نشنود از این دل بشکسته صدائی .
برنخیزد دگر از مرغک پَر بسته نوائی .
بی تو ، من زنده نمانم ،
بی تو ، من هیچ ندارم .
بی تو ، من در همه شهر غریبم .




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home