٭ سـه عـدد سـوتی ۱ـ چند وقت پيش يکی از دوستانم که بيشتر مواقع با هم چـت می کنيم بهم گفت که حوصلش سر رفته و اگه آدرسی دارم بهش بدم که با اون مشغول بشه. از قضا همون روز تو اداره يکی از همکارام داشت رو اينترنت واسه خودش تـاب می خورد. اون سايتی که داشت عکسهاش رو می ديد کاريکاتورهای جالبی داشت. آدرسش خيلی رنـد بود و با يه نگاه يادم موند. همون آدرس رو بهش دادم. چند دقيقه بعد بهم گفت: تو اين سايت رو قبلا ديدی؟ گفتم: نه ، چطور مگه؟ گفت: يه نگاه بهش بنداز. چشمتون روز بد نبينه. ۷۰ درصد کاريکاتورهاش پـورنـو بود. از خجالت مردم. فردا به همکارم گفتم: مرد حسابی ، اون سايت چی بود که ديروز نگاش می کردی. گفت: بابا بيخيال ، حالا مگه چی شده؟ گفتم: هيچی ، آبروم رفت. آدرسش رو به دوستم دادم که ببينه. بعد که خودم ديدم فهميدم چه گنـدی زدم. خـدا خفت کنه.
۲ـ يکی از همکارام که تو بخش خودم کار ميکنه وقتی جـو ميگيردش شروع ميکنه به خالی بستن. يه روز يه ايميل واسه يه کارشناس خارج از کشور فرستاد و کلی خالی بست که ما اينجا کلی کار کرديم و سطح علمی ما خيلی بالاست. طرف هم بهش گفت حاضرم اطلاعاتم رو با تو مبادله کنم و همون موقع يه فايل براش فرستاد که خدا وکيلی خيلی تـوپ بود. رفيق ما هم کم نياورد و چند روز کار کرد و يه فايل Excel آماده کرد که براش بفرسته. امروز اون کارشناس براش ايميل فرستاد که « همکار عزيز ، اين فايل شما رو وجب به وجب نگاه کردم ولی حتی يک عدد هم نديدم » رفيق ما هم وقتی يه کم فکر کرد فهميد که يه فايل خالی رو براش فرستاده. حالا مونده چی جوری اين اشتباه رو مالـه کشـی کنه.
۳ـ رئيس اداره ما ماشين درست حسابی نداشت و بعد از هر جلسه که ميرفت ، از ديدن ماشينهای مدل بالای هم پايه های خودش دپـرس می شد. بالاخره با کلی دوندگی يه پول جور کرد که ماشين بخره. پارسال همکارم يه هيـوندا خريده بود که ۲۰۰۳ بود. در واقع در پايان ۲۰۰۲ مدل ۲۰۰۳ اومده بود تو بازار. اين رئيس ساده ما هم فکر می کرد که هميشه همينطوريه و مثلا از الان ميتونه ماشين ۲۰۰۴ رو بخره. بعد از کلی چک و چونه زدن برای خريد يه هيـوندا ، تو يه جمعی که همه با يه احترام خاصی نگاش می کردن به طرف گفت: راستی ، شما مدل ۲۰۰۴ اون رو ندارين. به گفته يکی از حاضرين در جلسه ، همه زدن زير خنده و گفتند: آقای ... هنوز کو تا ۲۰۰۴ بياد. اگه ۲۰۰۴ می خواين صبر کنين تا چند ماه مونده به ژانويه.
جالب اينجاست که قبل از ورود اين ماشين به اداره ، وقتی تو محضر داشتند اون رو قولنامه می کردند ، ديدم تو پارکينگ يه تابلو زدن به اين مضمون:
« پارک هر گونه وسيله نقليه ، به استثناء خودرو رياست مرکز ، در اين مکان ممنوع می باشد »