-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

7.09.2003

٭ غـــرور ...
قرار بود از شنبه تا چهارشنبه برای نوشتن يک گزارش در يکی از مراکز ديگه باشم ولی بدليل يک اشکال که چندان هم تازگی نداره و اون هم دير رسيدن فاکس بود ، اين سفر با دور روز تاخير انجام شد و مجبور شديم چهار روز کار رو در دو روز انجام بديم. حين کار رو داده ها متوجه دو اشکال در محاسبات خودم و همکارم شدم که از هر دوی ما بعيد بود که چنين اشتباه فاحشی رو داشته باشيم. موقع خداحافظی به همکارم گفتم:
دوست من ، از من و تو واقعا بعيد بود که اين اشتباه رو داشته باشيم ولی خوب ، پيش اومد. شايد اين اشتباه باعث بشه که به خودمون مغرور نشيم و بفهميم که هنوز اول راهيم و بايد خيلی چيزها رو ياد بگيريم. خوشحالم که هر دوی ما اينقدر شهامت داشتيم که اعتراف کنيم اشتباه کرديم.

گاهی اوقات اين غرور لعنتی نوعی غدبازی رو در ما بوجود مياره. گاهی يه چيزی ميگيم که حرف دلمون نيست. بعد از مدتی شرايطی پيش مياد که دقيقا خواسته قلبيمون هست ولی همون حرف مانع ميشه که نسبت به اون تمايل از خودمون نشون بديم. نتيجه ميشه از دست دادن موقعيتها.
ميگن شانس يه بار در خونه آدم رو ميزنه. من ميگم شانس يا اقبال چند بار در خونمون رو ميزنه. اگه در رو به روش باز نکنيم ، ميره. برای هميشه ميره و ما ميمونيم با کوهی از حسرت. حسرت موقعيتهای طلايی که در زندگی برامون پيش اومد ولی بهش توجه نکرديم. اون هم فقط و فقط به خاطر غدبازی ، به خاطر پايبندی به حرفی که ناخواسته زديم و در صحت اون هم ترديد داريم.
اين متن رو برای يکی از دوستام نوشتم که عليرغم داشتن محسنات بسيار ، متاسفانه در بعضی موارد خيلی غد و يه دنده هست. جالب اينجاست که خودشم می دونه که داره اشتباه ميکنه ، ولی باز هم در انجام و موندن در اين اشتباه اصرار داره. دوشب پيش با هم صحبت می کرديم. باز هم حرفی زد که هر شنونده ای با شنيدنش می فهميد که گوينده اين جملات کسی هست که غرور تموم وجودش رو پر کرده.
واقعا متاسفم ، برای تو ، برای تو که خيلی خوبی ولی خودت قدر اين خوبيهات رو نمی دونی. چند بار نتيجه اين همه غد بازی رو ديدی ، بس نيست؟ تا کی می خوای اين روند باطل رو ادامه بدی؟ می دونم که اگه ساعتها بشينم برات حرف بزنم ، باز تو همونی که الان هستی. پس بهتره چيز ديگه ای نگم و خودم رو خسته نکنم و حوصله تو رو هم سر نبرم. اميدوارم روزی دست از اين غرور بيجا برداری. اميدوارم ، اميدوارم ، فقط همين.



* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home