٭ دو روز ديگه اين ماموريت و مرخصی هم تموم ميشه و فقط خاطراتش باقی ميمونه. به اين فکر ميکنم که بعدها وقتی از خيابونهای تهران عبور ميکنم يادم خواهد اومد که در اين سفر چه خاطراتی برام رقم خورده. اين سفر خيلی برام جالب و لذت بخش بود. يه هفته بعد از برگشتنم سفر دريائی دارم و ۲۰ روز ميرم دريا.
در اين مدت وبلاگم خاموش موند و خودم نخواستم مثل دفعات قبل سعي کنم که در روز مقرر چيزی در اون بنويسم. در واقع خواستم که يه مرخصی واقعی داشته باشم و در اين مدت به سراغ اينترنت نرم. اتفاقات جالبی هم برام افتاد. يه دوست عزيز زحمت کشيد و بجای من در يکی از وبلاگها کامنت گذاشت. دستش درد نکنه ، ولی کاش يه کم مودبانه تر کامنت می گذاشت. يه روز هم که عکسهای کشتی رو آپلود کردم ، موقع پابليش کردن سرور اينجا از کار افتاد. شب دوستان تماس گرفتند و گفتند که وبلاگت بهم ريخته. به محض پيدا کردن يه کامپيوتر درستش کردم. خبر هک شدن هليـا رو هم شنيدم و متاسف شدم که اين اتفاق براش افتاد.
فقط يه هفته وقت دارم که پرسنل رو جمع کنم و وسايل گشت رو مهيا کنم تا در ۲۰ روز درياروی با مشکلی مواجه نشيم. اينبار نمی تونم به قدر کافی از تکنسينهام استفاده کنم چون درگير پروژه ديگه ای هستند و اين به اين معناست که فشار کاری در اين گشت به مراتب بيشتر خواهد بود. ابزار کار هم برام نگرفتند و در اين زمينه هم مشکل دارم. بيشتر دوستان معتقدند که در گشتهای تحقيقاتی خيلی خوش ميگذره ولی بايد بگم اينجور نيست. همينقدر بگم که از ساعت ۶ صبح تا ۵ عصر تموم بچه ها و خودم سرپا هستيم و بايد از حدود ۱۰۰ ايستگاه نمونه برداری کنيم. بعد از اتمام کار ، تازه کار من شروع ميشه و بايد فرمها و يادداشتها رو مرتب کنم و خطاهای احتمالی را بررسی کنم. کار من دقيقا تا ساعت ۱۰ شب طول ميکشه و از اون به بعد وقت دارم که روی عرشه با خودم خلوت کنم.
اينبار مجبور شدم آخرين بـرگ رو رو کنم. اميدوارم که اينبار و از اين کانالی که پيدا کردم بتونم انتقالی بگيرم. تمام اميدم به همين کانال هست. شايد اين گشت و اين دريا آخرين سفر دريائی بشه و ديگه برای هميشه با جنوب خداحافظی کنم.