-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

10.16.2003

٭ ملاقـات بـا رئيـس
بالاخره بعد از اين همه وقت ، برای پيدا کردن يه راه حل مناسب برای حل مشکلم ، امروز تصميم گرفتم با رئيس بزرگ ملاقات کنم. با اينکه نااميدی از جواب احتمالی که شايد شنيده می شد ، همه وجودم رو پر کرده بود ، از ساعت ۱۱ صبح تا ۳ بعد از ظهر تو اتاق انتظار نشستم تا شرفياب بشم.
نا گفته نمونه که يه عده بدون هماهنگی با رئيس دفتر ، دور از جون شما ، مثل گوسفند سرشون رو مينداختند پائين و وارد اتاق رئيس می شدند. صحنه ای که موقع ناهار ديدم خيلی با حال بود. امروز عدس پلو يا بقول سربازها ساچمه پلو داشتيم. در کمال تعجب ديدم دو پرس جوجه کباب با سالاد و نوشابه به طرف دفتر رياست در حرکت هست. در حاليکه مابقی کارمندان همون ساچمه پلو نصيبشون شده بود. جاتون خالی يه سنگ هم تو غذای خودم پيدا کردم که کم مونده بود ترتيب دندونم رو بده.
بگذريم ؛
خلاصه رئيس رو ديدم و حالا بين ما چه حرفهائی زده شد بماند. فقط ميتونم بگم خوشحال بودم که سالم از اتاق خارج شدم. آخه محتوای حرفهای من به مذاق هيچ رئيسی خوشايند نيست ، چه برسه به رئيس بزرگ.

يه چيز جالب ديگه هم امروز فهميدم. از ۶ طبقه ساختمان تحقيقات ، ۴ طبقه به بخش اداری و مالی اختصاص داده شد ، فقط يه طبقه به کارشناسان و تيم تحقيقاتی داده شد و آخرين طبقه هم کاملا آزمايشگاه شد. جالب اينجاست که همه از خودشون سوال ميکردند اينجا مرکز تحقيقات هست يا مرکز اداری ـ مالی؟؟؟ باورش سخته که اين همه نيروی متخصص در يه طبقه از ساختمان و در يه فضای کاملا محدود کار کنند. افتضاح ترين قسمت قضيه بودن آزمايشگاه در طبقه ۶ هست که در هيچ جای دنيا مرسوم نيست. آها ، يادم نبود ، بابا اونا چندين سال از ما عقبتر هستند منظورم اونائی هست که فکر می کنند چون در اروپا هستند خيلی متمدن و پيشرفته هستند. مطمئن هستم که چند سال ديگه به اين نتيجه ميرسند که آزمايشگاه بايد آخرين طبقه باشه. آخه حمل و نقل وسايل و نمونه ها تا طبقه ۶ خيلی راحتتر هست. تازه اگه لوله ها نشت کنند ، سقفی وجود نداره که آسيب ببينه و طبقه زيرين اون آسيب نمی بينه.




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home