٭ باز سفری در پيش دارم و باز هم کارهای عقب افتاده که بايد قبل از سفر انجام بدم. نمی دونم اين چه شانسی که من دارم و هميشه در قبل از سفرهام بايد تا آخرين دقيقه بشينم و کارها رو انجام بدم. بايد برای نمايشگاهی که قراره در تهران به مدت ۶ روز برگزار بشه پوستر و PowerPoint آماده کنم. هنوز اين کار رو شروع نکردم که يه فاکس ۴-۳ خطی از تهران ميرسه که انجامش يه هفته وقت می خواد و بايد همراه خودم ببرم. الان هم حدود ۱۰ ساعت هست که يکسره پای کامپيوتر نشستم و دارم با برنامه های مختلف دستورات حضرات رو که عادت کردن لقمه رو فقط قورت بدن آماده می کنم. اين حضرات قبلا زحمت جويدن لقمه رو می کشيدند ولی تازگيها بايد لقمه رو براشون حسابی جوئيد و آماده قورت دادن کرد.
ولی خودمونيم ، مرخصی بعد از اين ماموريت چه عالمی داره. دارم روز شماری ميکنم که زودتر برم مرخصی. تنها نکته ای که يه کم نگرانم کرده اينه که معمولا کارهای اين اداره حساب کتاب نداره و چند بار اتفاق افتاده که وقتی با چمدان بسته به اداره رفتم که مثلا در اون روز برم سفر ، گفتند سفر ملغی شده. حالا اينبار اين اتفاق ميفته يا نه ، خدا می دونه. هر چند که خودم رو برای همچين خبری آماده کردم که يه وقت « شوکه نشم و سکته نزنم ».