-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

12.31.2003

٭ چه زود حرفهای خودمون يادمون ميره. چه زود توصيه های خودمون به ديگران رو فراموش می کنيم.
به تازگی اتفاقاتی در اطرافم رخ داده که به اين فکر افتادم که چقدر ما زود حرفهامون رو فراموش می کنيم. نمونه اش خود من. بارها و بارها به دوستانم که مشکلی براشون پيش مياد ميگم که فلان کار رو بکنين ، سخت نگيرين ، اگه از اين روش استفاده کنی بهتره و ... ولی وقتی همين اتفاقات برای خودم ميفته ، نمی تونم به حرفهایی که به ديگران زدم عمل کنم.
فکر می کردم که فقط خودم اينجوری هستم ولی انگاری اينطور نيست و خيليها اينجوريند. نمونه اش رو در هفته قبل دو بار ديدم. يه وبلاگی رو مدتهاست که می خونم ، در نوشته های قبلی چيزهای جالبی می نوشت و نشون می داد که نويسنده واقعا از نظر روحی بسيار بالاست و قدرت تحملش هم خيلی زياده و غليرغم همه مشکلاتی که داره ، باز هم به حرفهاش پايبنده. ولی جديدا ديدم نه ، حرفها عوض شده ، يه رنگ و بوی ديگه گرفته.
بگذريم؛
يه دوستی دارم که يکی دو سال پيش سر يه چيز نه چندان مهمی حرفمون شد و من هم کاملا احساسی برخورد کردم و يه طرفه همه چيز رو تموم کردم. يادمه در آخرين ديدارمون بهم گفت: يادت باشه هميشه وقتی به مشکلی برخورد کردی فقط يه فايل رو پاک کنی نه کل دايرکتوری رو.
اين قضيه گذشت و باز ما با هم همون رفاقت قبلی رو شروع کرديم ، با اين تفاوت که اينبار داستان دوستی ما کلا عوض شد. حالا ميبينم همين دوست گرانقدر ، همين کسی که می گفت فقط يه فايل رو پاک کن ، داره کلا اون پارتيشن رو فرمت می کنه.

قبول دارم که به هر حال در هر دوستی يه سری برخوردها بوجود مياد و يا يه سری از انتظارات برآورده نميشه ، ولی آيا واقعا بايد در قبالش اين روش رو پيش گرفت؟؟؟




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home