-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

12.07.2003

٭ بالاخره بعد از حدود ۸ روز بارندگی ، امروز هوا آفتابی شد. صبح هوای تهران بسيار مطلوب بود و گرمای آفتاب خيلی لذت بخش شده بود. با کلی مکافات و در اون شلوغی در اداره پست ، نمونه ماهی جديدی که پيدا کرده بودم رو به استراليا فرستادم. حالا بايد منتظر ايميل کارشناس اونجا باشم تا تائيديه شناسائی رو برام بفرسته.

نمايشگاه نه چندان جالب شيلات هم شنبه به پايان رسيد. امسال خيلی ضعيف برگزار شد و شرکت کننده های خارجی رغبتی برای ارائه تکنولوژی خودشون نداشتند. از همه بدتر غرفه تحقيقات شيلات بود که اگه محصولا غذائی رو برای نمايش نياورده بود ، قطعا بازديد کننده ای نداشت.

دلم به اين خوش بود که می تونم بعد از ماموريتم يه سر به شمال بزنم و مدتی رو استراحت کنم. اينقدر کار در اداره رو سرم ريخته که فرصت هيچ کاری برام نمونده. شبها هم بايد بشينم و گزارشات رو اصلاح کنم. نکته بسيار جالب اينه که بالاخره « گذر پوست به دباغ خانه » افتاد و در حال حاضر يکی از همکارانم که هميشه از کارهای ديگران و علی الخصوص من ايرادات بنی اسرائيلی می گرفت ، چنان در تموم کردن گزارشش مونده که توصيفش نميشه کرد. راستش رو بگم دلم براش سوخت و اين روزها بصورت شبانه روزی دارم کمکش می کنم تا گزارشش رو آماده کنه.

شرمنده همه دوستان هستم که نمی تونم وبلاگهاشون رو بخونم و دير به دير هم آپديت می کنم. اتفاقات جالبی در اين مدت برام پيش اومده که سر فرصت حتما در وبلاگم می نويسم.




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home