-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

1.09.2004

٭ تـولـدی ديـگــر...

منتظرم ... منتظر تولدی دوباره ... آغاز برگ جديدی از دفتـر زنـدگـی ... پايان دوران محروميت ... پايان تموم کاستی ها ... پايان زجر و تنهائی ... پايان حسرت آرزوهای بزرگ ...

در مايع سيـالـی غوطه ورم و دست و پا ميزنم... اينجا برايم کوچک شده ... می خواهم آزاد شوم ... رها شوم ... از پنجره اتاقم رنگهای زرد و قرمز درختان جنگل را ببينم ... به موزيک مورد علاقه ام گوش دهم ... به ياد موج دريا بيفتم ... به ياد شب بيداری ها در دريا و نگاه خيره ام به مهتاب ... به ياد دوران تلخ گذشته ... با خود زمزمه کنم ... خدايا شکر که دوباره زاده شدم...

دوستی خبر از تولد دوباره داد ... مثل هميشه مهربان و صميمی ... نگرانتر و مشتاقتر از من ... و من مثل هميشه ، با ذهنی آشفته و زبانی قاصر از بيان کلامی ... پارگی کنار چشم ... مردی چاق ... ترانه های سياوش ... کشتن احساسی عميق ... کاری که بيش از هر چيزی در توانم هست ... کاری که شايد برای خيلی ها محال باشد ... بازپرسی مجدد از ذهن ... دريافت جواب « خيالت راحت باشه ، اين فايل کاملا پاک شده » ... نفسی عميق و خرسندی از دريافت چنين پيامی ... خيالی راحت و بوسه ای ملايم و بيصدا بر گوشی تلفن ...




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home