-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

1.14.2004

٭ باز هم چمدان رو بستم و عازم سفرم. اينبار هم همه چيز يکباره اتفاق افتاد و چند روز زودتر از موعد به سفر ميرم. دلم برای چند تا از دوستام خيلی تنگ شده.
من با اسم مستعار ، دوستی که زمانی وبلاگ بسيار زيبائی به همين نام داشت.
شرلوک هولمـز ، دوست بسيار خوبم که بی صبرانه منتظر ديدنشم.
خواب ميبينم نويسنده شدم ، که اين روزها در وبلاگش حرف از دلتنگی ميزنه و يه شيرينی به همه دوستان بدهکار شده.
کرونـا ، که متاسفانه اين دوستم هم خيلی وقته که وبلاگ نويسی رو رها کرده.

اميدوارم اين سفر با توجه به برنامه های زيادی که براش دارم به خوبی تموم بشه و خرسند از به ثمر رسيدن تلاش و پيگيری های اخيرم به محل کارم برگردم.
اميدوارم نشانه ها رو بخوبی درک کرده باشم و تصورم از اونها اشتباه نباشه.
اميـد ، چه واژه جالبی ، واقعا زندگی بدون اون معنای خودش رو از دست ميده.




* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home