٭ ديروز يکی از همکاران که لاف دوستی و با مرام بودنش همه رو کشته بود يه سوتی داد که اصلا فکرش رو هم نمی کرد روزی به اين سادگی دستش رو بشه. جريان از اين قراره:
يه اختلاف نظر در مورد موقعيت جغرافيائی دريای عمان داشتيم. من می گفتم بايد در شمال غربی دريای عربی باشه ولی اون می گفت در شمال شرقی دريای عربی هست. کار به جائی کشيد که هيچکدوم مدرکی برای اثبات ادعامون نداشتيم. يه دفعه گفت: من يه مقاله دارم که اونجا توضيح داده. رفت سراغ کمدش و مقاله رو آورد. درحاليکه داشت برام از روی نقشه توضيح می داد ، چشمم به تيتر سر ورق افتاد. مقاله رو ازش گرفتم و صفحه اول رو ديدم. مقاله در اين مورد بود:
Demersal resources of Arabian Sea and Gulf of Oman ، حدود يه سال ميشه که دنبال اين مقاله هستم و بارها سرچ کردم ولی نتونستم پيداش کنم. بهش گفته بودم با کارشناسهای کشور عمان که تماس ميگيری بگو چنين مقاله ای رو لازم داريم. حتی همکارم در يکی از دانشگاههای استراليا نتونسته بود اون رو پيدا کنه. خلاصه کنم که رنگ از رخسارش پريد و به بهانه ای اتاق رو ترک کرد. بعد که برگشت بهم گفت يادم رفته بود بهت بگم که اين رو من دارم.
اين حضرت آقا اين مقاله رو در سفرش به کشور عمان با خودش آورده بود و نويسنده مقاله رو از نزديک ديده بود. مطمئنم که مقالات بيشتری داره ولی هنوز رو نکرده. نمی دونم چرا اينقدر آدم می تونه تنگ نظر باشه و وقتی ميبينه همکارش ، که چندين سال با هم زير يه سقف کار کردن ، نيازمند يه چيزی هست و اون هم اون چيز رو داره ، اون رو در گاوصندوق بزاره و حتی خودش هم ازش استفاده نکنه. اينجوريه که آدم از کار کردن دلسرد ميشه.
جالب اينجاست که با هر کارشناسی در خارج از ايران کار ميکنم و ميبينه در منابع علمی در مضيقه هستم ، بلافاصله مقالات و منابع لازم رو برام می فرسته. نمونه اش يه کارشناس در استراليا هست که در مورد يکی از خانواده های ماهيان ، رفرنس دنياست و من ارتباط نزديکی در حيطه کاريم با اون دارم. در دومين ايميل فهميد منابع در اينجا به قدر کافی در دسترس نيست. يه کتاب با ۱۳ مقاله برام فرستاد.
باز هم دم کارشناسهای خارجی گرم ، تا بحال از هموطن خيری به من نرسيده.