٭
بعد از گذشت نزديک به ۲۰ روز ، يکی از دوستان عزيز ، « مهدی » در کامنتش آدرس دو سايت رو برام نوشت که آموزش پاک کردن مرغ هست. اين سايـت واقعا جالبه. تکه تکه کردن مرغ رو قدم به قدم آموزش ميده. دستت درد نکنه دوست خوبم.
راستش از روزی که اون مرغ بيچاره رو زدم لت و پار کردم ديگه روم نشد برم يه مرغ بخرم و به خوردن ماهی و ساير غذاهای بدون مرغ قناعت کردم. حالا با ديدن اين سايت فکر کنم بتونم يه مرغ رو آبرومندانه تکه تکه کنم. شما هم يه نگاه به اين سايـت بندازين. خيلی جالبه.
و اما حرفی داريم برای يکی از دوستان. شايد بهتر بود براش ايميل ميزدم ولی ترجيح دادم اينجا حرفهام رو بگم تا شايد برخی از دوستان مشترکمون هم يه چيزی بهش اضافه کنن. نمی دونم وبلاگم رو می خونه يا نه ولی اميدوارم حداقل اين نوشته رو بخونه و يه کم فکر کنه.
دوست عزيزم؛
واقعا از کارهات تعجب ميکنم. چرا اينقدر ضعيف شدی و کارهائی ميکنی که واقعا ازت بعيده؟ عزيز من دنيا به آخر نرسيده و اين رو بدون هميشه بايد انتظار يه همچين وقايعی رو در هر رابطه ای داشت. من بنا به دلايلی که نه برای تو و نه برای بقيه قابل قبول هست ، مدتيه که باهات تماس نگرفتم. ولی دورادور در جريان کارهات هستم و تا حدی می دونم در اين مدت چه اتفاقاتی افتاده. فقط ازت می خوام يه کم به عاقبت کارهائی که داری ميکنی فکر کنی و اميدوارم قدرت پيش بينی نتيجه اونها رو هم داشته باشی. اين رو بدون ، ادامه اين قبيل کارها نه تنها چيزی رو درست نمی کنه ، بلکه همون ارزش و اعتبار باقيمونده رو هم زير سئوال ميبره. چه بهتره که با شهامت همه چيز رو قبول کنی و از کنار اين موضوع مردانه بگذری. بدون که حق به حق دار خواهد رسيد. نمی خوام قضاوت کنم و در اون حد هم نيستم که چنين کاری رو بکنم. فقط بقول دوست عزيزی که اينروزها مثل برادر در کنارته ، يه کم از بالا به اين قضيه نگاه کن. تو الان چنان غرق کينه و انتقام شدی و چنان خودت رو درگير اين قضيه کردی که نمی تونی منطقی فکر کنی. حرفهای من و ديگران هم شايد بيفايده باشه. ولی وظيفه حکم ميکنه که اين چيزها رو بهت بگم. تو هم در جريان درگيری من بودی. با اينکه هيچ دلم نمی خواست کسی از اين درگيری مطلع بشه. ولی خوب چه ميشه کرد ، حساب اون ميانبر رو نکرده بودم.
در آخر هم بايد بگم واقعا متعجبم از اينکه نتونستی استفاده لازم رو از اون دوست گرانقدر و سنگ صبور مهربون داشته باشی. واقعا حيف شد نتونستی از اين فرصت طلائی که خيلی ها حسرتش رو دارن ، استفاده کنی. يه نگاه هم به اين نوشته بنداز. شايد ديدت رو بيشتر باز کنه.
تا پايان اين ماه مبارک چيزی نمونده ، حيفه که در اين روزهای باقيمونده ، فرصت رو از دست بدی. برای يکبار هم که شده ، چشمات رو به روی خيلی از چيزهائی که آزارت ميده ببند. از ته دل دعا کن. برای خودت که خدا کمکت کنه که آروم بشی و اين امکان رو بهت بده که از نو شروع کنی. دعا کن براش که در زندگيش موفق بشه. اگه دوستش داری يا دوستش داشتی اين دعا رو براش بکن. مطمئن باش خدا هرگز بنده خودش رو فراموش نمی کنه. اميدوارم قدر اين روزهای باقيمونده رو بدونی. برات دعا ميکنم که هر چه زودتر به خودت بيائی.