٭
انتظار؛ انتظاری سخت و طاقت فرسا برای رسيدن يک خبـر بسيار مهم و سرنوشت ساز
تحميل؛ توقع بيش از حد رئيس مرکز و تحميل کارهائی که اصلا ربطی بهت نداره
نگرانی؛ بيماری مادر که از عمق صداش ميشه فهميد اوضاع از چه قراره
بد شانسی؛ لغو يک هفته سفر دريائی و موکول شدنش به هفته آخر آذر ماه
بد قولی؛ تعويق نگارش مقالاتی که مقرر شده بود سه ماه پيش برای کارشناس همکار در خارج ارسال بشه
دلتنگی؛ بازگشت همکار قديمی از استراليـا که حامل کتابی است که مدتها آرزو داشتی
خستگی؛ چهار روز پی در پی بيداری تا ۵ صبح ، فقط برای انجام کارهای خارج از وظيفه و تحميلی
تکرار تاريخ؛ حذف قريب الوقوع مزايای پايان سال ، فقط بخاطر تنگ نظری رئيس جديد
بد بياری؛ سفر دو روزه يکی از همکاران از تهران ، تو اين اوضاع فقط همين کم بود
جلسه؛ نتيجه سه ساعت جلسه داخلی: اين رئيس محترم گوشش به اين حرفها بدهکار نيست
تماس؛ يه تماس بيست دقيقه ای ، مثل هميشه ، کلی انرژی مثبت گرفتی ، قدرش رو بدون
بيخيال؛ يک نهنگ در يکی از بنادر صيادی به ساحل اومده ، به من چه مربوط ، بيخيال ، يکی ديگه بره گزارش بنويسه.
مستی؛ دو ساعت کار در يک محيط بسته با فرمالين خالص ، سردرد و سر گيجه ، هر کی ندونه فکر ميکنه مست کردی
تاسف؛ ليست کارهای روزانه ، مدتهاست خط قرمز روی هيچکدوم از اين موارد کشيده نشده ، کی می خوای اينها رو انجام بدی؟
من کيم؟؛ صبح وقت رفتن به اداره ، يه نگاه در آينه ، نکنه من يکی از ياران ميرزاکوچک خان هستم؟! يا نه شايد رابينسون هستم؟!
يک جمع بنـدی کلـی:
پسـر ، انرژی کم آوردی ، به ۱۰ سال پيش برگرد ، درسته ، يه برنامه ريزی ، يه برنامه ريزی دقيق و حساب شده ، هر چند که با پايان اين برنامه ديگه رمقی برات نمی مونه ، ولی اگه می خوای هفته ديگه ماموريت باشی و پشتش يه سر به شمال بزنی ، چاره ای جز اين برات نمونده. ببينم چکار ميکنی.