٭ چه سخت است انتظار کشيدن
اميدها و آرزوها را با خون دل سيراب کردن
کی می شود اين طلسم کهنه شکسته شود
درهای هميشه بسته باز شوند
منتظرم
همچنان منتظرم
منتظر روزی که لبخند زندگی را ببينم
منتظر روزی که
نسيم بهاری وزيدن گيرد
و درختان خزان زده به گل نشينند
مسافر نامهربانم از سفر باز آيد
شايد آرزوی محالی باشد
ولی من هنوز منتظرم
فقط يک حرکت ، يک تحول لازمه تا روی ديگه سکه نمايان بشه. وای که چقدر سخته ، خيلی سخته ، ولی چاره ای نيست و باز هم بايد صبر کنم.
اين هشتمين شب يلداست که تنها هستم و با خاطراتم اين شب رو سپری می کنم.
اميدوارم شما شب يلدای خوبی داشته باشيد.