-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

12.22.2004

٭ يک جای کار اشکال داره. هر چی هم فکر می کنم نمی تونم پيداش کنم. دو ماه پر اضطراب رو دارم پشت سر می گذارم و در يک بلاتکليفی آزار دهنده موندم. کم حوصله شدم و فقط دارم با کار سرم رو گرم می کنم تا کمتر بهش فکر کنم. ولی وقتی دست از کار می کشم ، باز افکارم رو درگير ميکنه. همه چيز خيلی حساب شده انجام شد و بقول معروف روی کاغذ همه چی درسته ، ولی باز هم يه جای کار داره لنگ ميزنه. اين تاخير داره زياد ميشه و با گذشت هر روز بيقراری و دلواپسی من هم بيشتر ميشه. اميدوارم اون خبر خوش به همين زودی ها برسه. مطمئنم با شنيدن اين خبر از خوشحالی فرياد خواهم زد و همچنين مطمئنم با رسيدن اين خبر ، خيلی از درهای بسته ، باز ميشه و آينده من بدجوری وابسته به اين خبر هست.

« When winter comes » تو اين شبها واقعا برام شنيدنی شده. ساکت و آروم ميشينم پای کامپيوتر ، صدا رو بلند می کنم ، با شنيدن صدای پيانو ، روحم از اين چهار ديواری پرواز ميکنه و بی توجه به مرزها و حريم ها ، زمان رو طی ميکنه و به گذشته ميره. ياد اونروز بعد از ظهر بخير که تازه از خواب بيدار شده بودم ، صدای موبايل در اومد ، با ديدن اسم تماس گيرنده لبخند رو لبهام نقش بست ، ... ، آره بابا پيشرفت کردی ، عالی شده ...

و امـا ...
يک ماه ميشه که کاپيتان نمو وارد سومين سال وبلاگ نويسی شده و متاسفانه صاحبش اونقدر درگير کاراش شده که يادش رفته بگه:
« نمـو جـون تـولـدت مبـارک »


* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home