-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

3.03.2005

٭ هنوز نتونستم به شرايط جديد عادت کنم. برای من که ۸ سال در جنوب کار کردم و با به حساب آوردن زمان تحصيلم ۱۲ سال دور از خونه و تنها زندگی کردم ، بازگشت به خونه و زندگی در کنار خانواده يه کم سخت شده و نمی تونم مثل گذشته کار کنم. در شرايط حاضر مجبورم خيلی چيزها رو رعايت کنم و ديگه نميشه مثل سابق وقتی کاری رو شروع می کنم ، شبانه روز وقتم صرف کارم بشه. دوران قبل از سال جديد رو برای آشنائی با محل کارم اختصاص دادم و در برنامه ای که برای خودم تنظيم کردم در سال جديد رسما کارم و مطالعات تحقيقاتيم شروع ميشه. برخلاف تصورم اينجا هم زمينه کاری زياده و فقط بايد يه کم حوصله به خرج داد. مروری از کارهای انجام شده در اينجا نشون داد که بسياری از موارد می تونست انجام بشه ولی کسی انجام نداده. کلی اطلاعات گردآوری شده ولی پردازش و آناليزهای لازم روی اونها انجام نشده. بعلاوه اطلاعات جنوب رو هم که آوردم اينجا و ميشه با خيال راحت نشست و حسابی با اين داده ها کار کرد. ولی انجام همه اينها يه پيشنياز می خواد و اون فراهم کردن شرايط گذشته هست و تنها شدن.
انجام کارهام اگه بخواد مثل سابق بشه بايد شرايط اون موقع رو داشته باشه و ناگزير به تهيه مسکن در شهر محل کارم هستم. از فردا قصد دارم بگردم دنبال يه خونه که با شرايط مالی که دارم جور در بياد. انتقال از جنوب به شمال همراه با حذف يکسری از مزايا هست که تا حدی دريافتی و درآمد ماهانه من رو کم ميکنه. در عوض يکسری از هزينه های اضافی زندگی در جنوب هم کم شده و با يک حساب کلی ميشه گفت تغيير چندانی در درآمدم بوجود نمياد.
ايکاش همون موقع که قصد خريد منزل رو داشتم چند درصد احتمال می دادم که به اين مرکز منتقل ميشم تا شايد در اون موقع در همين مکان اقدام به خريد می کردم. الان بايد منزلی که دارم رو بفروشم و يه چيزی هم روش بزارم و در اين شهر مسکنی بگيرم. می دونم کار مشکليه و اصلا حوصله بنگاههای مسکن رو ندارم. اميدوارم اقوامم که در اين شهر هستند بتونن زحمت پيدا کردن يه مسکن خوب رو برام متحمل بشن.
بايد مستقل بشم و باز هم تنها زندگی کنم. برای من ديگه زندگی با خانواده مشکل شده. برادرم ميگه من زيادی سخت ميگيرم ولی مطمئنم اگه شرايط من رو در گذشته تجربه می کرد ، اين حق رو به من می داد. اينجا راحتم و کسی کاری با من نداره ولی هر چه باشه زندگی کردن تنهائی رو بيشتر می پسندم.
هنوز موفق نشدم دريای خزر رو از نزديک ببينم. امروز ماموريت داشتيم برای نمونه برداری ولی دريا طوفانی بود و صيادها برای صيد اقدام نکردند و ماموريت ما بدون نمونه برداری تموم شد. هر روز در طول راه برای رسيدن به محل کارم ، دريا رو از دور ميبينم. شنيده بودم که در اکثر مواقع در زمستان طوفانی و متلاطم هست. در اين مدت يک ماه فقط يکی دو روز ديدم که يه کم آروم شده و اکثرا متلاطم هست. روز شماری ميکنم که اولين سفر دريائی رو در دريای خزر تجربه کنم. به اين فکر می کنم که آيا غروب خورشيد در دريای خزر مثل جنوب هست؟ آيا شبهای مهتابی اون به زيبائی شبهای دريای عمان هست؟ دلم واقعا برای دريای عمان و خلوتگاه هميشگيم در ساحلش تنگ شده. هر چند که برای گشت دريائی شهريور ماه سال آينده حتما به محل کار سابقم ميرم و در اين گشت شرکت ميکنم ولی تا اون موقع زمان زيادی باقی مونده. بايد ديد اون موقع با ديدن اونجا چه حالی پيدا ميکنم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home