٭ کوه مه گرفته ، هوای سرد صبح ، سکوتی که فقط صدای قدمهام اون رو ميشکنه ، قطرات ريز بارون که نم نم می باره و شيشه عينکم رو خيس ميکنه. ناخودآگاه به ياد شب قبل از تحويل سال در چند سال اخير ميفتم که هر سال تنها در همين مسير قدم می زدم.
صدای کليد و باز شدن در اتاقم در سالن ميپيچه ، هنوز کسی نيومده. کرکره رو کنار ميزنم. با اينکه هوا سرد شده ولی پنجره رو باز ميکنم ، نمی تونم چشم از اين منظره بردارم. مه ، بارون ، کشتزاری ساکت و آروم ، چند درخت لخت با شاخه های کج و معوج ، باد ملايمی که بارون رو به صورتم ميرسونه. خوردن يه چائی داغ در کنار اين پنجره چقدر لذت داره.
سال گذشته همين روزها بود ، يادته؟ چه زود يک سال گذشت. کادوی سال نو رو زودتر از همه ازت گرفتم و بعد شمارش معکوس رسيدن سال نو بود که هر روز برات می فرستادم. تو راه که به خونه ميومدم از کنار ييلاقی که دوست داری گذشتم ، دقيقا همون موقع آهنگ مورد علاقه ات داشت پخش می شد. يادته می نوشتم: فقط ...
اينروزها عجيب دلتنگم ،
وقتی هوا مه ميگيره ،
وقتی که بارون مياد ،
وقتی دريا رو ميبينم ،
فقط ...