:وبلاگهای مورد علاقه |
3.16.2005
٭ * شايد بيشتر ما تصور کنيم که برای پرواز حتما بايد بال داشت و مثل پرندگان پرواز کرد و يا مثل حشرات يک بدن سبک داشت که بشه با اون بالهای کوچيک و ظريف پرواز کرد. دوستان با اين ديد به نوشته قبليم نگاه کردند. در نظر اول شايد اون نوشته يکجور خيال پردازی باشه ولی بايد بگم که اينطور نيست و عنکبوتها با اينکه بال ندارند ولی قادر به پرواز هستند.
* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *هر ساله و با مناسب شدن شرايط ، گروهی از عنکبوتها مهاجرت می کنند. به اين ترتيب که در لابلای شاخ و برگ درختان و دقيقا در مسيری که باد موافق در حال وزيدن هست ، با تار خودشون يه چتر می سازند. بعد از اينکه کار ساخت چتر تمام شد ، بندهای محکم کننده اين چتر رو شل می کنند و با پاهاشون محکم به تکيه گاه می چسبند و در لحظه مناسب پاها رو رها می کنند. فشار باد باعث پاره شدن بندهای نگهدارنده شده و عنکبوتها به همراه اين چتر پرواز می کنند. دليل اصلی مهاجرت اونها مانند ساير موجوداتی که مهاجرت می کنند ، پيدا کردن محيط زندگی جديد ، تغذيه و توليد مثل هست. هرگاه در مکان نامناسبی فرود بيان ، ساخت چتر و پرواز مجددا تکرار ميشه. البته گاهی هم به محض پيدا کردن مکان مناسب از چتر جدا ميشند. در اين موقع هست که اين چتر رو ميبينيم که با باد جابجا ميشه ولی هيچ عنکبوتی بهش چسبيده نيست. در هنگام پرواز ميشه يه توده سفيد رنگ رو ديد که در حال حرکت هست و گاهی اونقدر تعداد اونها زياد ميشه که به سر وصورت آدم هم برخورد می کنند. البته يادآوری می کنم که اين قابليت در همه عنکبوتها ديده نمی شه و فقط گروه خاصی از اين امکان برخوردارند. متاسفانه منابع لازم در دسترس نبود تا بتونم عکس اين توده چتری شکل رو براتون اينجا بگذارم. * تازه از مراسم چهارشنبه سوری برگشتم. جاتون خالی بچه های محل عجب سروصدائی راه انداخته بودند. خوشبختانه امسال مثل سالهای گذشته زياد ماموران مزاحم نشدند و ما هم عقده دلمون رو خالی کرديم و حسابی آتيش بازی راه انداختيم. خيلی خوشحالم که از بين اون همه مراسم باستانی و جشنهای کهن ايرانی ، هنوز اين مراسم به قوت خودش باقی مونده و هر ساله برگزار ميشه. اميدوارم ما ايرانيها بتونيم يکسری از آئين ها رو برای هميشه با خودمون داشته باشيم. گاهی که تلويزيون از مراسم و کارناوالهای ساير کشورها گزارشاتی رو پخش ميکنه واقعا لذت ميبرم که ميبينم در کشورهای پيشرفته هم پايبندی به مراسم آئينی هنوز وجود داره. ولی خودمونيم بعضی ها واقعا کارهای خطرناکی می کنند. مثل همين امشب که نزديک بود چند نفر آتيش بگيرند. يه چيز جالب هم بگم. نمی دونم چی شد که تابلوی ورود ممنوع خيابون اصلی شهر از جاش کنده شد و افتاد وسط خيابون!!! * چند وقته که بحث بسيار جالب و شيرين « سوسک » رو در چند وبلاگ ميبينم. از اونجا که هنوز هم دوستان فرق بين « سوسک » و « سوسری » رو نمی دونن و حشراتی رو که در آشپزخونه و سرويسهای بهداشتی ميبينن به اشتباه سوسک می نامند ، در اسرع وقت يه مطلب در اين زمينه می نويسم. فکر کنم بيش از همه دوستان ، اين مطلب برای « باغ بی برگی » جالب باشه که حاضر شده برای خلاص شدن از شر اونها يه شام بده.
|