٭ وقتی يه نفر زبون آدم حاليش نميشه بايد حالش رو گرفت.
جريان از اين قراره که يکی از رؤسای اداره هوس ميکنه پا کنه تو کفش بر و بچه های بخش مديريت ذخاير. حالا بگذريم که اصلا سر در نمياره و نمی دونه که ما چيکار می کنيم و روش کارمون چيه. از طرفی يه نفر هم که با ما خرده حساب داشته بهش ندا ميده که فلانی که تازه از جنوب به اينجا منتقل شده می تونه همچين آناليزهائی رو روی داده هائی که چند ساله داره خاک می خوره انجام بده.
منشی رو می فرسته سراغم. از لابلای حرفهاش می فهمم که می خواد مقاله بنويسه. حالا نوشتنش که خيالی نبود ولی کسی که رشته کاريش يه چيز ديگه هست چطور می تونه از آناليزها و معادلات « ون برتالانفی ، گولاند ، بورتون و هولت ، شاخصهای رشد و مرگ و مير و ... » سر دربياره و اونها رو تحليل کنه. گفتم: شما اول مشخص کنين که چه مقاله ای می خواين بنويسين تا من همون خروجيها رو براتون آماده کنم. يه کم فکر ميکنه و بعد ميگه: شما هر چی بلدی انجام بده و هر چی به ذهنت ميرسه آماده کن تا ما چند تا مقاله ازش دربياريم. احساس ميکنم اصرار بی فايده هست و اين يارو کلا تو باغ نيست.
بر می گردم اتاقم و ميشينم در چند روز فقط ۱۰ درصد از کارهای بسيار ابتدائی رو انجام میدم و گرافها رو پرينت می کنم و ميبرم اتاقش. امروز که نمونه کار رو ديد چشماش گرد شد و گفت چه زود تموم کردی. گفتم تموم نشد اينها که ميبينين فقط ۱۰ درصد کارهاست و بقيه حدود يه ماه وقت لازم داره ، شما با همين ها استارت کار رو بزنين تا بعد من بقيه رو آماده کنم.
وقتی از اتاقش بيرون آمدم ، قيافه اش رو پيش خودم مجسم کردم که حالا با داشتن ۴۵ گراف ساده از نوع هيستوگرام و فقط ۵ جدول آناليز مقدماتی داده های صيد چی می خواد بنويسه. اگه عرضه داشته باشه با همين ها حداقل سه مقاله می تونه آماده کنه. جالب اينجاست که اکثر دوستان می دونن که می خواد در مورد ارزيابی ذخاير مقاله بنويسه و همچنين می دونن که بر و بچه های بخش ما قراره فقط خروجيها رو براش آماده کنن و نوشتنش به عهده خودشه. من که عمرا برای نوشتن کمکش نمی کنم ، چون نه وقتش رو دارم و نه حوصله. اگه حوصله داشتم کارهای نيمه تموم خودمون رو تموم می کردم. بايد صبر کرد و عاقبت کار رو ديد.