-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

6.19.2005

٭ درد امانم رو بريده بود ، با تزريق چند آمپول مسکن به هر جون کندنی بود خودم رو سرپا نگهداشتم. آزمايشات نشون ميدادن که اوضاع کليه هام اصلا خوب نيست ، يه آنتی بيوتيک خوراکی تجويز شد و از روز دوم خوردنش احساس کردم که انرژيم تحليل رفته. از شانس بد اونقدر ترافيک کار زياد بود که فرصت نمی شد برم پيش يه دکتر بهتر. روز به روز ضعيفتر شدم تا اينکه روز پنجشنبه وقتی همراه با خانواده سر خاک پدرم رفتم حالم بهم خورد. باز هم به خودم فشار آوردم و گفتم چيزی نيست ولی شب که شد ديگه رمقی برام نموند. تب شديدی داشتم و ...
از ساعت ۹ تا ۱۲ شب دنبال سونوگرافی و راديولوژی بوديم ، ساعت ۱۲ شب هم بستری شدم و جناب دکتر لطف کردن ساعت ۱۲ فردا بنده رو ويزيت کردن و گفتن تزريق آنتی بيوتيک ادامه پيدا کنه. اولين بارم بود که بستری می شدم. تا شنبه صبر کردم و روز شنبه گفتم می خوام ترخيصم کنين. گفتن تا دکتر نياد نميشه. گفتم من بايد امروز قبل از ظهر ترخيص بشم ، لطفا با دکتر تماس بگيرين. بعد از مدتی ترخيص شدم و پرستار گفت که برم دکتر معالجم ويزيتم کنه. من هم گفتم حتما ميرم.
برگشتم خونه و بعد از ظهر رفتم پيش دکتر فوق تخصص کليه که درمان بيماری کليه اکثر اقوامم رو انجام داده بود. وقتی آزمايشات و سونوگرافی رو ديد سری تکون داد و گفت اين آمپولها رو تزريق کن و اين قرصها رو بخور. احتياجی به آنتی بيوتيک نبود و اصلا لزومی نداشت که دو سه روز بستری بشی. گفتم: دکتر اگه به تعطيلی نمی خوردم همون اول ميومدم اينجا. لبخندی زد و موبايلش رو پشت کارت ويزيتش نوشت و گفت: هر ساعت که مشکلی پيدا کردی با من تماس بگير.

الان خدا رو شکر بهترم و چند ساعت ديگه بايد برم تهران برای جلسه فردا. خودمونيم امروز بيوگرافی اون دکتر محترمی که چپ و راست آنتی بيوتيک تجويز می کرد رو شنيدم و بهتره که چيزی در اين مورد اينجا ننويسم. بقول يکی از دوستان اينجا اگه بخوای بميری کافيه يه سر بری بيمارستان تا در کمتر از چند ساعت برای هميشه از نفس کشيدن راحت بشی.

پ.ن: اشکال کامنت وبلاگم رو می دونم و ممنونم که بعضی از دوستان تذکر دادن. شايد در اسرع وقت از يه جای ديگه کامنت بگيرم. سيستم کامنت بلاگ اسپات چندان جالب نيست و از طرفی گرفتن يه کامنت ديگه هم باعث ميشه اين کامنتها رو از دست بدم. اميدوارم بتونم زودتر سرو سامانی بهش بدم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home