-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

7.01.2005

٭ ساعت ۵ صبح در هوائی ابری و بارونی حرکت کرديم. از شانس من راننده قبل از اينکه به استخدام اداره دربياد راننده نيسان بود و حالا که يک تويوتا بهش داده بودن انگار توی فانتوم نشسته بود و خيلی بد رانندگی می کرد. وقتی می ديد من با چه ولعی مناظر رو ميبينم و هر از گاهی ميگم وايسا می خوام عکس بگيرم می گفت: تو که خودت شمالی هستی ، اينا که بايد برات تکراری شده باشه. می گفتم: برای من که هشت سال از ديدن اينا محروم بودم همه چيز تازگی داره.


اين عکس يکی از استخرهای پرورش ماهی در نزديکيهای رشت هست که همکارانم در طرحهای تحقيقاتی ازش استفاده می کنند. بيشترشون از اينکه مرکز و محل کارشون در يک روستا احداث شده شکايت داشتند. در جواب گفتم سکوت و آرامش اينجا ، طبيعت زيبا و چشم نواز اينجا از هر چيزی ارزشمند تره.


طبق معمول رفتم بازار ماهی و تک تک مغازه ها رو ديدم. برام جالب بود که يکسری از ماهيها رو پاک کرده می فروختند. در بازار ماهی مازندران از اين خبرها نيست. تنوع ماهی در اونجا خيلی بيشتر از مازندران هست و جالب اينجا بود که بعضی از ماهيان که در ليست قرمز و از نظر شيلاتی در خطر انقراض هستند ، بوفور در بازار ديده می شد. فصل صيد ماهی از ۲۱ فروردين تعطيل شده و تمام اين ماهيها رو صيادان قاچاق صيد کرده بودند. اين عکس هم متعلق به يکی از ماهی فروشها در بندر انزلی هست. نيم ساعت پيشش ايستادم و کارش رو نگاه کردم. واقعا ماهر بود.

بيست سال پيش برای اولين بار به رستوران جهانگير رفتم. اون موقع رستوران کاملا سنتی بود و دکورش رو خوب به خاطر دارم. اينبار که رفتم گفتند جاش عوض شده. هنوز هم رستوران سابق که متروکه شده بود ، در کنار رستوران مدرن تازه تاسيس ديده می شد. کيفيت غذاش تغييری نکرده بود ولی صرف غذا در يک محيط سنتی که به محض ورود به اون احساس می کنی در گيلان هستی لذت ديگه ای داره. در مکان جديد اصلا اين حس القاء نميشه و حس نميکنی که در گيلان هستی و داری يک غذای سنتی می خوری.

کمی زبان گيلکی بلدم و تا حد زيادی وقتی حرفهاشون رو می شنوم متوجه ميشم که چی ميگن ولی خوب بلد نيستم صحبت کنم. يکی دوبار خواستم به زبون خودشون صحبت کنم ، ولی نشد.
گيلان واقعا زيباست و طبيعت فوق العاده ای داره. پيشرفت خوبی هم در ده سال اخير داشته و توسعه شهری و بناهائی که ساختند مويد اين قضيه هست. قسمت غربی مازندران هم بسيار زيباست و اوج اين زيبائی رو در رامسر ميشه ديد. در عوض نواحی شرقی مازندران چندان جذابيتی نداره و بيشتر مسافرينی که به اينجا ميان ترجيح ميدن به غرب مازندران سفر کنند. بايد بگم جاهای ديدنی و تفرجگاههای شرق مازندران شناخته شده نيست و جاهائی هست که گيلان با تموم قشنگيش ، در مقام مقايسه با اونها رقمی نيست. در شرق مازندران روستاهائی رو می شناسم و ديدم که طبيعتی مانند رامسر دارن ولی دور از دسترس هستند و ناشناخته موندند.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home