٭
خاطرات اولين سفر دريائی در دريای خزر ۱:ساعت ۲ بعد از ظهر وسايل رو آماده کرديم و سفر ما به طرف بندرانزلی آغاز شد. غير از من يه کارشناس و يه تکنسين در اين سفر و گشت دريائی شرکت داشتند. بعد از حدود يک ساعت بالاخره يخ جناب راننده آب شد و کولر ماشين رو روشن کرد. به محمود آباد که رسيديم ضبط ماشين رو هم روشن کرد. به محض روشن شدن ضبط يکی از زيباترين ترانه ها رو که مدتها دنبالش بودم شنيدم:
آسمان چشم او آئينه کيست ...با اين ترانه کلی خاطره داشتم و حالا بعد از اين همه سال در چنين جاده ای که روح آدم از ديدنش زنده می شد ، شنيدن اين ترانه آدم رو از اين دنيا و از اون لحظات جدا می کرد و به دور دستها می برد. اصلا متوجه نشدم کی به مقصد رسيديم. با چند تماس تلفنی بقيه دوستان رو پيدا کرديم و شب رو در ويلای اداره گذرونديم. کامبيز رو بعد از يکسال می ديدم و خيلی خوشحال بودم که ده روز رو با هم در دريا خواهيم بود.
صبح فردا به طرف اسکله حرکت کرديم تا به تيم تحقيقاتی که از خارج اومده بودند ملحق بشيم. بعد از معرفی و آشنائی مقدماتی و جابجا شدن در کابينهائی که حکم سونا رو داشت برای ناهار به رستورانی در انزلی رفتيم. کارشناس روسيه که بعدها و در ايامی که رو دريا بوديم به «پاپا» معروف شده بود ، با شلوار کوتاه اومده بود. خيلی هم راحت وارد رستوران شد و توجهی به نگاه خيره بقيه مردم نداشت.
ارتباط برقرار کردن با کارشناسهای جمهوريهای حاشيه دريای خزر خيلی سخت بود و بيشتر با اشاره منظور خودمون رو می فهمونديم. دو کارشناسی که از انگلستان اومده بودند در يکی از مراکز تحقيقاتی مهم انگلستان کار می کردند. يکی رئيس يه بخش تحقيقاتی بود و اصلا به قيافه اش نمیومد که بالای شصت سال سن داره. اون يکی اصليتش بلغاری بود و در انگلستان کار می کرد و علاوه بر زبان روسی و انگليسی به زبان فرانسه هم مسلط بود. در آغاز سفر بعد از جدا شدن از اسکله همگی بالای سقف بريج که نمای خوبی از مرداب انزلی و اسکله رو می شد ديد جمع شديم و آشنائی ما اونجا کامل شد.
آشپز کشتی برای شام سنگ تمام گذاشته بود و انگاری بهش گفته بودند که پيش اين خارجيها آبروداری کنه. وقت خواب که رسيد همه ماتم گرفته بوديم. هوا خيلی گرم بود و کشتی هم تهويه مطبوع نداشت و اصلا نمی شد کابينها رو تحمل کرد. من که به گرمای هوا عادت داشتم کمتر غرغر می کردم ولی کامبيز که هنوز هم در جنوب کار ميکنه ، نتونست طاقت بياره و رختخوابش رو جمع کرد و رفت رو عرشه خوابيد. قبل از خواب طرح کلی کار رو برامون گفتند و متوجه شديم که سيستمی که قراره آزمايش بشه چندان هم پيچيده نيست و سالهاست که در اروپا کار ميشه ولی برای ايران و دريای خزر کار جديدی بود.