-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

2.27.2005

٭ يکماه به انتقاليم مونده بود که يکی از دوستان بسيار عزيز و صميميم رو پيدا کردم يا بهتره بگم اون من رو پيدا کرد. حدود ۶ سال از هم بی خبر بوديم و هيچ آدرس و تلفنی برای تماس نداشتيم. جالب اينجاست که دوستم از طريق «ارکات» پيدام کرد. اينجا بود که کلی از «هشت پا» ممنون شدم که پافشاری و پيله کردنش باعث شد تا من هم عضو ارکات بشم.
دو سه روز پيش رفتم سراغ همين دوستم. واقعا لحظه جالبیه که يکی از عزيزانت رو بعد از مدتها ببينی. از اون جالبتر ديدن پسر دوستم بود که باورم نشد اين همون علی کوچولو هست. آخرين بار که ديدمش تازه چهار دست و پا راه ميرفت ولی حالا ...
شب مهمان دوستم بودم ، پسر دومش رو هم ديدم که هميشه در جواب سئوالات من و باباش با لهجه شيرينش جواب می داد: نه. حالا بگذريم که وقتی به در خونه رسيديم صدای جيغش رو شنيديم.
خوردن شام به سبک شماليها و خوردن يه غذای مورد علاقه که هنوز مزه آخرين باری که خورده بودمش رو به ياد داشتم ، ديدن فيلم و عکسهای مراسم ازدواج دوستم که عکاسش من بودم ، ديدن دوستان هم دانشگاهی اون موقع ، ديدن افرادی که ديگه در بين ما نبودند و اونهائی که الان ردپای پيری رو کاملا در چهره خودشون نشون می دادن و ...
هم خوشحال بودم و هم از ديدن بعضی چيزها که برام تداعی خاطره می کرد ، بغضم گرفته بود. موقع خواب فقط به گذشته و خاطراتی که با اين دوستم داشتم فکر کردم. روزهائی که با هم در خوابگاه دانشگاه بوديم. شبهائی که با هم در محوطه خوابگاه قدم می زديم و با دوستم درددل می کردم. خدا رو شکر می کنم که اين دور بودن از دوستانم رو جبران کرد و حالا در کنارشون هستم و می خوام تمام اين مدت دوری رو جبران کنم.

پ.ن:
يکی نيست به حضراتی که بدون در نظر گرفتن جنبه های مفيد اينترنت ، سايتهائی مثل ارکات رو فيلتر ميکنن بگه: يک کم واقع بين باشين لطفا. هنوز کاربرد خيلی چيزها جا نيفتاده ، الان ياد يکی از سفرهام افتادم که در فرودگاه به لاک غلط گير قلمی که همرام بود مشکوک شدن و بعد از بيست دقيقه انتظار وقتی لاک رو بهم تحويل دادن گفتن: ما چند خط با اين نوشتيم!!! يعنی از لاک غلط گير برای نوشتن هم استفاده ميشه؟!

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

2.23.2005

٭ نزديک به يک ماه از انتقاليم ميگذره و اين وبلاگ باز هم در اين مدت خاموش موند. کمتر وبلاگی رو ديدم که اينقدر خاموش مونده باشه ولی خوب چه ميشه کرد. يه مدت منتظر بودم تا وسايلم برسه و يه مدت هم اتاقم اونقدر بهم ريخته بود که اصلا حوصله آنلاين شدن هم نداشتم. هنوز هم اتاقم کامل نشده و هفته پيش بالاخره کتابها و جزوات را در کتابخونه چيدم.
در محيط کار جديدم چند نفر از دوستان زمان دانشجوئيم و هم دانشگاهيام هستند. در اداره کل هم دو نفر از دوستان صميمیم رو پيدا کردم. جالب اينجاست که اينجا هم آشنا هستم و هم غريبه. راستش هنوز به اينجا عادت نکردم و همه چيز برام تازگی داره و از طرفی هم يه کم برام عذاب‌ آور شده. دلم برای سکوت و آرامش محل کار قبليم تنگ شده. اينجا وقتی وارد خيابون ميشم از ديدن اين همه ماشين و سروصدا حالم بد ميشه. در منزل هم که طبق معمول هميشه مهمان داريم و اين هم برام يه کم سخته. شبها به ياد اتاقم در جنوب ميفتم که هميشه تنها بودم و موزيک مورد علاقه رو گوش ميدادم و به کارهام می رسيدم. اينجا کارهام يه خورده عقب افتاده و تا به اين اتاق جديد عادت نکنم نمی تونم مثل سابق تمرکز پيدا کنم.
همون روز اول ورودم به اداره اتاقم رو دادن. يه اتاق دنج و کوچيک که پنجره اش به يک مزرعه باز ميشه. نمای خوبی داره. گاهی شوفاژ رو خاموش ميکنم و پنجره رو باز ميکنم تا هوای سرد رو حس کنم. مخصوصا روزهائی که بارون مياد ، پای پنجره ميرم تا بوی بارون رو استشمام کنم. خودمونيم حسابی عقده ای شدم اين مدت. از اتاقم که ميام بيرون از پنجره راهرو دريا ديده ميشه که از روزی که اومدم هميشه متلاطم بوده و هست. نمی دونم چرا از دريای جنوب ياد نگرفته که گاهی هم بايد آروم بود. شايد باور نکنين ولی بايد بگم هيچ دريائی به زيبائی دريای عمان نيست. من تمام خليج فارس و دريای عمان رو ديدم و سالها با کشتی در آبهای اين دو منطقه تحقيق کردم. دريای خزر تحت هيچ شرايطی قابل مقايسه با دريای جنوب نيست.
انتظار رئيس و معاون اينجا خيلی زياده. تازه فهميدم که قبل از آمدنم به اينجا از همکاران تهران در مورد سابقه کاريم سئوال کردند و دقيقا در دومين روز کاريم ، يه پروژه رو که قسمتيش انجام شده رو بهم دادن. احساس ميکنم کارم يه خورده سخت شده. درسته که چهار سال روی اکوسيستم ساحلی دريای خزر کار کردم ولی از اون زمان حدود ۸ سال ميگذره و با يک برنامه ريزی دقيق بايد مطالعه در اين خصوص رو بيشتر کنم تا بتونم هر چه زودتر در کارم مسلط بشم.
و اما وضعيت اينترنت در اينجا. يک هفته بعد از نصب ديش و راه اندازی اينترنت وايرلس در محل کارم ، يه شب صاعقه ميزنه و کل سيستم رو داغون ميکنه. به اين ترتيب اينترنت در اداره تعطيل شد. در شهری که هستم چند ISP هست که هيچکدوم سرويس خوبی ندارند. با وبلاگها مشکلی ندارم ولی اورکات اصلا باز نميشه. هيچ کدوم از فيلتر شکنها و پروکسی هائی هم که دارم اينجا عمل نميکنه. کسی راهی برای حل اين معضل داره؟ سرعت اينجا هم افتضاحه و خيلی سخت ميشه فايل دانلود کرد و يا با ايميل فايل فرستاد. فکر کنم اينجا ديگه مجبور بشم از DVB Card استفاده کنم. البته هنوز نخريدمش.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home