-->
کاپیتان نمو






[Powered by Blogger]

3.21.2006

٭ چند ساعت از حلول سال جديد ميگذره و ما امسال سال جديد رو در حالی آغاز کرديم که جای پدر خالی بود. جای خالی پدر يک شمع روشن کرديم و جای خاليش بيش از هر وقت ديگه ای احساس شد.

بگذريم؛
سال ۱۳۸۴ با همه پستی و بلنديهائی که داشت گذشت و شکست و پيروزيهای زيادی داشت. اميدوارم سال جديد سال خوبی برای همه باشه. اميدوارم همه در اين سال به آرزوهاشون برسند و غم از خونه هامون بار سفر ببنده و جاش رو فقط و فقط شادی پر کنه.


دوستان من ، سال نو رو بهتون تبريک ميگم.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

3.16.2006

٭ چهار شنبه سوری امسال اينجا غوغائی بود. برخلاف پارسال که کاری به کار جوونها نداشتند امسال نزديک سی نفر از بچه ها رو گرفتند ولی باز هم بر و بچه ها کار خودشون رو کردند و حسابی تا تونستند ترکوندن. درست چند دقيقه قبل از رفتن من و برادرم به باغ يکی از دوستان ، يه ترقه در دو سه قدمی من ترکيد و کم مونده بود کار دستم بده.
طبق معمول هر سال رفتيم باغ يکی از دوستان و آتيشی روشن کرديم و مدتی نشستيم و از هر دری صحبت کرديم و آخرش هم هفت بار از روی آتيش پريديم.
نمی دونم چرا اصلا رنگ و بوی بهار رو حس نمی کنم و هر سال که می گذره اومدن عيد و سال جديد برام بی معنی تر ميشه. امشب يکی از دوستام که شش سال پيش برای هميشه به آمريکا رفته برای مراسم سالگرد فوت پدرش اومده اينجا. يه جمع سه نفره داشتيم و برام جالب بود که اون هم تقريبا همين حس ما رو داشت. انگار همه ما يه چيزی گم کرديم و خودمون هم نمی دونيم چی هست که بريم پيداش کنيم.

و اما يه اتفاق جالب امروز پيش اومد که گفتنش خالی از لطف نيست. يه SMS سرکاری چند وقت پيش برام ارسال شده بود با اين مضمون:
« می خواست برات SMS بزنه ، جلوشو گرفتم و گفتم الان خوابه. فقط خواستم که در جريان باشی. ميتونی صبح ازم تشکر کنی. شب خوش. »
ديشب نزديکای ساعت ۱ صبح اين پيام رو برای يکی از دوستام فرستادم. صبح بهم زنگ زد که جريان اين SMS چيه؟ کی قرار بود برام SMS بزنه که تو نگذاشتی؟ خيلی سعی کردم جلوی خندم رو بگيرم ولی نشد. باورم نمی شد که اون اين پيام رو جدی گرفته باشه. خلاصه که طرف بدجوری سرکار بود و امشب درست يه ساعت پيش برام SMS زد: تلافی ميکنم بدجنس. بايد ديد که چيکار می خواد بکنه. بايد جالب باشه.

* * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * * *

Home